از وقتی انسان از طبیعت جدا شد، از زمانی که به اصطلاح دینی از بهشت بیرون افتاد، با نگرانی فراق، با درد روحی و با احساس فاصله روبرو شده است. پیوسته در پی آن رفته است که به حال وحدت اولیه، و آرامش خاطر برگردد.
متاسفانه این سیر تکاملی در معرض سو استفاده سودجویان قرار گرفت و ابتدای فرن نوزدهم، ابتدا آرام آرام و بعد با سرعت عجیبی خصوصیات روحی و اخلاقی افراد تغییر یافت. و ضعف اخلاقی به اندازه ای شدت یافت که به ارزش های دینی و مذهبی افراد ضربه سختی وارد آورد و آن ها را متزلزل ساخت.
کلیسا با چنگ و دندان به جنگ علم رفت. اما این مبارزه ای بی امان بود. اکنون کلیسا قادر نبود چون گذشته با شمشیر به جنگ دشمنان برود، زیرا این خصم تازه شکلی کاملا منطقی داشت و موهباتی را در اختیار انسان می نهاد که کلیسا از دادنشان عاجز بود.
هر بار که کلیسا صدای اعتراضش را بلند کرد، از هر سو یزر ضربات شدید انتقاد قرار گرفت. کلیسا را نادان، جاهل، عقب مانده و دچار بیماری سوءظن خواندند. دشمن تازه معجزات فراوانی داشت. انسان را از گرسنگی، درد و بیمارینجات می بخشد، اما در عوض، با استفاده از هر یک از ابداعات تازه اش میلیون ها انسان را به خاک و خون می کشید.
***
روشن ضمیران. عنوانی که در اروپا توسط اهل تصوف در زمان های مختلف به کار برده شده، در گروهی که ادعا می کردند که روشنگری های دینی و معنوی مسیح را به طور انحصاری دریافت کرده اند و در مقام استادی در نگرش مستقیم به حقیقت ایزدی دست یافته اند. در جدید ترین مفهوم این عنوان به یک جامعه سری و نسبتا مذهبی و ظاهرا نسبتا سیاسی با دیدگاه جمهوری خواهانه که در اواخر قرن 18 توسط آدام وایزهاپت (پروفسور قانون کلیسایی) در آلمان بوجود آمد و بر دیگر کشور ها تاثیر گذاشت و با شعبه فراماسون ها مرتبط شدند. افسانه های ماندگاری در مورد سازماندهی حوادث جهان توسط این گروه وجود دارد. ایلومیناتی در اسپانیا اعتقادات عرفانی نیز دارند. طی قرن 16 بوسیله دادگاه کلیسایی، یک موسسه قضایی که هرگونه عملکرد فرقه ای را مجازات و محکوم می کر، سرکوب شدند. ایلومیناتی همچنین طی قرن 17 در پیکاردی و دیگر نقاط فرانسه رشد یافتند و تا آخر قرن 18 بصورت حرکت های انفرادی ادامه پیدا کرد.
***
از زمان پیدایش تاریخ، همواره فاصله زیادی بین علم و مذهب وجود داشته است. کلیسا دانشمنان را بخاطر برملا ساختن حقایق علمی به قتل می رساند. در سالهای 1500، گروهی از مردمان رم، تصمیم به مقاومت دربرابر کلیسا گرفتند.گروهی از بهترین فیزیکدانها، ریاضیدانها و ستاره شناسان در محافلی پنهانی دورهم جمع شدند تا نگرانی هایشان را در باره تعلیمات نادرست کلیسا در میان بگذارند. ترسشان از آن بود که انحصار طلبی کلیسا در زمینه واقعیات، هر نوع روشن بینی علمی را در سراسر جهان نابود سازد. آن ها نخست گروه عقیدتی دانشمندان را تشکیل دادند و خود را روشنگران نامیدند. ((ایلومیناتی ها))
کلیسا آنها را راحت نگذاشت و فقط با محافظه کاری و جلسات پنهانی بود که این گروه دوام آوردند. خبر تشکیل این گروه زیرزمینی در سراسر دنیا پیچید و در سراسر اروپا عضو پذیرفتند. اعضای این سازمان در کمال احتیاط و پنهان کاری بطور منظم در رم ملاقات می کردند و خود را کلیسای روشن ضمیران ( church of illumination )خواندند. بسیاری ار اعضای این سازمان قصد داشتند با ظلم و ستم کلیسا وارد جنگ شوند، اما مهمترین عضو سازمان با انها مخالفت کرد. (گالیله) کلیسا این مرد را دستگیر و محبوس کرد. جرم او اعلام خورشید بعنوان مرکز منظومه شمسی بود و نه اعلام زمین. گالیله عضو ایلومیناتی بود، اگر چه او یک کاتولیک سرسپرده هم بود. او سعی کرد واکنشهای کلیسا را نسبت به علم ملایم تر سازد. او گفت که علم به هیچ وجه خدا را نفی نمی کند، و تقویت هم می کند. او گفت که مذهب و علم نتنها دشمنان یکدیگر نیستند، بلکه یاران هم هستند. دو زبان مختلف که قصه واحدی را بیان می کنند. ولی وحدت علم و مذهب چیزی نبود که کلیسا آن را قبول کند. این وحدت حقانیت کلیسا را بعنوان تنها منبع شناسایی خدا زیر سوال می برد. پس کلیسا گالیله را مرتد و در تمام عمر در خانه اش زندانی اش کرد. دستگیری گالیله باعث هرج و مرج میان دانشمندان شد. آن آشفتگی ها باعث شد که دچار اشتباه شده و کلیسا به هویت چهار نفر از اعضا پی ببرد و آنها را دستگیر و محاکمه کند و زنده زنده با علامت صلیب روی سینه هایشان داغ زدند. و بعد آنها را به قتل رساندند. جسد های داغ خورده آنها را در خیابانهای رم رها کردند، تا برای کسانی که قصد پیوستن به ایلومیناتی را دارد درس عبرت شود. با نزدیکتر شدن کلیسا باقی اعضا از ایتالیا فرار کردند. ایلومیناتی فعالیتش را بورت کاملا زیرزمینی ازسر گرفتند و با سایر گروه هایی که از ظلم و ستم کلیسا گریخته بودند یکی شدند. صوفی ها، کیمیاگران، مسلمان ها، یهودی ها. درطول سالها سازمان ایلومیناتی شروع به جذب اعضای تازه کرد. سازمان جدیدی شکل گرفت. یک ایلومیناتی ضد مسیح. آنها بسیار قدرتمند شدند و شعارهای اسرارآمیزی برگزیدند. کاملا مخفیانه عمل میکردند و عهد کردند که روزی وقتی قدرت لازم را پیدا کردند قیام کرده و از کلیسا انتقام بگیرند. قدرت آنها به حدی رسید که کلیسا آنها را جزو خطرناک ترین نیروی ضد مسیح روی زمین به حساب می آورد و واتیکان، ایلومیناتی را به عنوان شیطان (Satan) تقبیح می کرد. این یک اصطلاح اسلامی به معنای دشمن خداست. کلیسا این اصطلاح اسلامی را انتخاب کرد به خاطر اینکه این زبان را کثیف میداند.
این علامت از قدرتمند ترین و قدیمی ترین فرقه شیطانی دنیاست. این یک علامت فرقه شیطانی است اما نه با ضابطه های امروزی. امروزه اکثریت افراد، فرقه های شیطانی را بصورت ستایش کنندگان شیطان تلقی می کنند. در حالی که از نظر تاریخی، این ها آدم های تحصیل کرده ای بودند که در مقابل کلیسا ایستادند. شایعاتی که در مورد جادوی سیاه، قربانی کردن حیوان، و ستاره پنج پر گفته می شد توسط کلیسا رواج یافته تا مخالفان خود را بدنام کند.بنابر این سازمان های شیطانی امروزی متولد شدند.
ایلومیناتی های بازمانده پس از فرار از رم به سراسر اروپا مسافرت کردند تا جای امنی برای گردهمایی پیدا کنند. اجتماع قدیمی و مخفی دیگری آن ها را به میان خود راه داد. برادران سنگ تراش باواریایی که خود را فراماسون نامیده بودند. پس از آنکه در سالهای 1700 پناهندگان را در میان خود پذیرفتند، ناخواسته به صورت جبهه ای برای ایلومیناتی در آمدند. ایلومیناتی روز به روز قوی تر شد و جایگاه محکم تری کسب کرد. آنها پنهانی سازمان برادری علمی شان را در عمق ماسون ها از نو بنا نهادند. سپس از ارتباط جهانی ماسون ها استفاده کردند تا نفوذشان را در دنیا پراکنده سازند. ایلومیناتی ها اعتقاد داشتند، دروغ های کلیسا جای واقعیتهای علمی را اشغال می کند و مانع از پیشرفت دانش جهانی می شود و بشر محکوم به نادانی و جهل و اسیر جنگهای مذهبی بی منطق می گردد.
نظرات شما عزیزان: